✍ نوشتهی یاسر حقجو
سینما در افغانستان داستانی است از رؤیاها، شکستها و امیدهایی که هیچگاه خاموش نشدند. از نخستین پردههای نمایش فیلم در دوران امانالله خان تا سقوطها و خیزشهای پس از جنگ، فیلمسازی در این سرزمین همواره مانند شعلهای در دل تاریکی سوخته است. امروز، در حالی که بسیاری از سینماگران افغان آواره شدهاند و سالنهای سینما یکی پس از دیگری تعطیل میشوند، این پرسش مطرح است: آیا سینمای افغانستان بار دیگر زنده خواهد شد؟
پردهی اول: آغاز یک رؤیا
داستان سینمای افغانستان، همانند بسیاری از کشورهای منطقه، از شگفتی و کنجکاوی آغاز شد. در سال ۱۹۲۳، امانالله خان، پادشاه مترقی افغانستان، نخستین پروژکتور سینمایی را به کشور وارد کرد. او که شیفتهی مدرنیته و پیشرفت بود، نمایشهای عمومی فیلمهای صامت را در نقاط مختلف کشور راهاندازی کرد. اما این حرکت، همانند بسیاری از اصلاحات او، با مخالفت شدید روحانیون و سنتگرایان روبهرو شد.
در دوران نادرشاه، سینما به حاشیه رفت، اما در دورهی ظاهرشاه، بار دیگر جان گرفت. سال ۱۹۶۸ نقطهی عطفی در تاریخ سینمای افغانستان بود. در این سال، با حمایت دولت و کمکهای خارجی، افغانفیلم، نخستین استودیوی رسمی فیلمسازی در کشور، تأسیس شد. این نهاد، که قرار بود هالیوود افغانستان باشد، در دهههای ۷۰ و ۸۰ میلادی به تولید فیلمهای سینمایی، مستند و آموزشی پرداخت و زمینهای برای رشد سینماگران آینده فراهم کرد.
پردهی دوم: شکوه و سقوط
در دههی ۱۹۷۰، کابل به شهری پرجنبوجوش تبدیل شد. سالنهای سینما پر از تماشاگران بودند که به تماشای فیلمهای داخلی و خارجی مینشستند. سینمای هند و ایران بر فضای سینمایی کشور تأثیر عمیقی داشتند و فیلمسازان افغان تلاش میکردند هویت مستقلی برای سینمای افغانستان خلق کنند. اما این دوران طلایی دیری نپایید.
با وقوع کودتای ۱۹۷۸ و آغاز جنگهای داخلی، سینما در افغانستان سقوط کرد. بسیاری از سینماگران فرار کردند، برخی به زندان افتادند و عدهای در خشونتهای جنگ جان باختند. سالنهای سینما به پادگان نظامی یا ویرانهای متروک تبدیل شدند. در دوران حکومت طالبان (۱۹۹۶-۲۰۰۱)، نمایش فیلم ممنوع شد، نوارهای ویدئویی سوزانده شدند و سینماگرانی که باقی مانده بودند، یا مجبور به سکوت شدند یا کشور را ترک کردند.
پردهی سوم: بازگشت امید
سال ۲۰۰۱، سال تولد دوبارهی سینمای افغانستان بود. پس از سقوط طالبان، فیلمسازان مهاجر بازگشتند، جوانان علاقهمند به سینما گرد هم آمدند و جشنوارههای فیلم بار دیگر در کابل و سایر شهرها برگزار شد. فیلمهایی همچون “اسامه” (۲۰۰۳) به کارگردانی صدیق برمک و “سه نقطه” (۲۰۰۴) اثر یوسف باراک، نگاه جهانیان را به سینمای نوپای افغانستان جلب کردند.
“اسامه”، که نخستین فیلم بلند پساطالبان افغانستان بود، توانست جایزهی گلدن گلوب را از آن خود کند. این فیلم، داستان دختری افغان را روایت میکرد که در دوران حکومت طالبان، مجبور میشود خود را به شکل پسر درآورد تا بتواند زنده بماند. قصهای تلخ که حقیقتی از جامعهی آن دوران را بازگو میکرد.
با افزایش حمایتهای بینالمللی، فیلمهای دیگری نیز ساخته شدند. مستندها و فیلمهای داستانی با موضوعاتی چون جنگ، زنان، مهاجرت و امید، سینمای افغانستان را به صحنهی جهانی آوردند. جشنوارههای داخلی مانند جشنواره فیلم کابل و جشنواره فیلم حقوق بشر افغانستان، فرصتی برای رشد سینماگران جوان فراهم کردند.
پردهی چهارم: سقوط دوباره یا وقفهای موقت؟
در سال ۲۰۲۱، با بازگشت طالبان به قدرت، آیندهی سینمای افغانستان بار دیگر در هالهای از ابهام فرو رفت. سالنهای سینما تعطیل شدند، فیلمسازان از کشور گریختند و تولید فیلم تقریباً به صفر رسید. اما آیا این پایان راه است؟
اگر به تاریخ سینمای افغانستان نگاه کنیم، میبینیم که این صنعت بارها سقوط کرده، اما هر بار قویتر از قبل برخاسته است. امروز، بسیاری از سینماگران افغان در تبعید، همچنان به ساخت فیلم ادامه میدهند. فیلمهایی که در جشنوارههای جهانی به نمایش درمیآیند و صدای خاموششدگان را به گوش دنیا میرسانند.
پردهی آخر: آیا امیدی برای سینمای افغانستان وجود دارد؟
سینما تنها با فیلمسازان زنده نمیماند؛ بلکه به حمایت مردم، زیرساختهای فرهنگی و آزادی بیان نیاز دارد. اگر روزی فضای فرهنگی افغانستان دوباره جان بگیرد، اگر سالنهای سینما دوباره نورافشان شوند، اگر جوانان علاقهمند به سینما فرصتی برای آموزش و فعالیت پیدا کنند، آنوقت میتوان گفت که سینمای افغانستان، از ویرانهها برخاسته و بار دیگر، داستانهای این سرزمین را برای جهان روایت خواهد کرد.
تا آن روز، فیلمسازان در تبعید، آرمانگرایان خاموش و دوستداران سینما، همچنان این شعله را در دلهایشان زنده نگه خواهند داشت.
🎥 پس هرگاه فیلمی از افغانستان دیدید، بدانید که این فقط یک داستان نیست، بلکه تکهای از تاریخ، مقاومت و امید یک ملت است.
نظر شما در مورد این مطلب چیه؟